کد مطلب:245328 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:1749

مأمون امام جواد را به بغداد آورد
پس از آن كه مأمون عباسی، بعد از شهادت امام رضا علیه السلام از خراسان به بغداد بازگشت، می خواست كه در ظاهر خود را از جرم شهادت امام رضا علیه السلام دور نگهدارد و از ملامت و سرزنش مردم (كه به مأمون بدبین شده بودند) بكاهد، به امام جواد علیه السلام (كه در مدینه بود) نامه نوشت و حضرت را به بغداد دعوت كرد، و حضرت نیز دعوت او را قبول كرده و به بغداد آمد.

مأمون هنگامی كه با حضرت ملاقات كرد، شیفته ی شخصیت علمی و اخلاقی



[ صفحه 533]



حضرت شد و پیشنهاد كرد كه دخترش ام الفضل را به تزویج حضرت در آورد.

از شنیدن این خبر، بنی عباس ناراحت شدند و نزد مأمون جمع گردیدند و به او گفتند: اكنون كه لباس خلافت بر قامت بنی عباس دوخته شده و شرافت و كرامت در آنان قرار گرفته است، چرا می خواهی از میان ایشان بیرون بری و بر اولاد علی بن ابیطالب قرار دهی، با آن عداوت قدیمی كه در میان خاندان ما و آنان بوده است؟

مأمون گفت: سبب آن عداوت و دشمنی پدران شما بودند. اگر پدران شما خلافت آنان را غصب نمی كردند، عداوتی در میان ما و آنان نبود. آنان به امامت و خلافت از ما سزاوارترند.

سپس اطرافیان مأمون گفتند: اكنون كه كودكی خردسال است و هنوز علم و كمال كسب نكرده است، اگر صبر كنی كه او كامل شود، بعد از آن دخترت را به نكاح او در آوری، بهتر خواهد بود.

مأمون گفت: شما آنان را نمی شناسید، علم آنان از جانب خدا است و موقوف به كسب و تحصیل نیست و صغیر و كبیر آنان از دیگران افضلند، اگر می خواهید گفته های من بر شما ثابت شود، دانشمندان، اشراف و علما را جمع كنید و با او مباحثه نمایید.

مأمون به خاطر اثبات سخنانش، مجلسی برپا كرد و دانشمندان و علمای بزرگ بغداد مانند یحیی بن اكثم و سایرین را به آن مجلس دعوت نمود و به آنها گفت:

با محمد بن علی الجواد علیه السلام مباحثه كنید و مسائل مهم خودتان را از ایشان بپرسید:

یحیی بن اكثم جهت امتحان چند مسئله عنوان نموده و از حضرت پرسید، با سؤال مسایل مهم یحیی و پاسخهای وافی و شافی و قانع كننده ی امام جواد علیه السلام در جمع اشراف و بزرگان بنی عباس، فضل و مقام علمی حضرت بر آنان آشكار شد و مأمون مخالفت آنان را به این كار پایان رسانید و در همان مجلس دختر خود ام الفضل را به حباله نكاح حضرت امام جواد علیه السلام در آورد.

پس از مدتی، حضرت به اتفاق همسرش، ام الفضل به قصد حج از بغداد عازم مدینه شد. تا سال 220 كه دوران خلافت معتصم رسید، در آنجا ساكن بود. معتصم از وجود آن حضرت در مدینه و توجه مردم به ایشان، به وحشت افتاد و وجود آن



[ صفحه 534]



بزرگوار را برای خود خطر دانست.

به همین خاطر حضرت را از مدینه به بغداد احضار كرد. در همان سال به نقلی او را به وسیله همسرش مسموم ساخت و به شهادت رساند و در قبرستان قریش كنار جدش حضرت موسی بن جعفر علیه السلام به خاك سپرده شد. [1] .


[1] اقتباس و تلفيق به صورت خلاصه از منتهي الآمال و معارف و معاريف.